نقش خانواده در ترک اعتیاد

نقش خانواده در ترک اعتیاد

 زمانی که فرد معتاد با تصمیم خودش یا حتی به اصرار خانواده تصمیم به ترک سیگار و یا ترک مواد مخدر می گیرد به نوعی وارد مرحله ای از درمان می شود.  

آنچه در این مرحله مهم است این است که رویکرد خانواده باید نسبت به وی با رویکرد زمان مصرفش متفاوت باشد…

ما خانواده را یک سیستم در نظر می گیریم که افراد آن زنجیره وار به هم متصل هستند و رفتارهایشان روی یکدیگر کاملا موثر و تاثیرگذار است. ما فرد معتاد را هم یکی از اجزای این سیستم در نظر می گیریم و برای آنکه بخواهیم این جزء را درمان کنیم یا رفتارش را تغییر بدهیم، باید رفتارها و ارتباطات سایر اجزا را هم نسبت به آن تغییر دهیم زیرا در سال های زمان مصرف مواد و زمان تخریب، خانواده به تدریج با رفتارهای اعتیادگونه فرد تطبیق پیدا کرده است. یعنی وقتی فرد در گذشته مواد مصرف می کرده است تنبیه ها، تشویق ها و فشارهای خیلی زیاد برای ترک از سوی افراد خانواده، باعث شده خانواده از نظم خودش خارج شود. حال برای آنکه این جزء بخواهد رفتارهایش را درست کند و به بدنه سالم خانواده بازگردد به همان نسبت افراد خانواده هم باید تغییراتی در رفتارهای خود ایجاد کنند تا آمادگی پذیرش فرد در حال ترک را داشته باشند.

یکی از راه های ترک اعتیاد، درمان های پرهیز مدار است که فرد با قطع هرگونه ماده مخدر یا محرک دچار علائم ترک می شود و طی ۳ هفته با استفاده از داروهای مجاز مانند داروی بوپرونورفین (زیرزبانی) که در کلینیک های ترک اعتیاد تجویز می شوند یا داروهای مجاز بدون مورفین که پزشک برای وی نسخه می کند، یا حتی بدون مصرف هیچ گونه دارویی یک دوره حدودا یک ماهه علائم محرومیت از مواد را تجربه می کند. این علائم با توجه به نوع مواد مخدر متفاوت است اما مهم ترین اصلی که وجود دارد این است که خانواده باید بداند فرد طی دوره درمان فوق العاده تحریک پذیر است و به حمایت عاطفی بسیار زیادی احتیاج دارد. یعنی فرد در شرایطی قرار دارد که امکان برگشت به گذشته و تجدید خاطرات آن قوی تر از توانایی فرد در تصمیم گیری برای آینده است.

به همین دلیل ما به خانواده ها توصیه می کنیم که تمام تلاششان را انجام دهند تا فرد علائم محرومیت اش را راحت تر تحمل و درنهایت ترک کند.

کلینیک ترک اعتیاد

خانواده در کنار درمانگر اعتیاد

یکی از اقداماتی که خانواده ها باید انجام دهند ارجاع فرد نزد پزشک و مشورت کردن با مشاور، درمانگر یا گروه های خودیاری است. از همه مهم تر اینکه تا حد امکان از درمان های سرخود و غیرعلمی بپرهیزند و هیچ دارویی را بدون نظر پزشک برای فرد در حال ترک تجویز نکنند. خانواده ها بعد از گذشت این مدت برای اطمینان خودشان و فرد در حال ترک از اینکه آیا مواد مخدر کاملا از بدنش پاک شده است یا نه باید به پزشک مشاور مراجعه کنند تا از وی تست گرفته شود. در این زمان پیشنهادهایی مانند شرکت در جلسات مشاوره، شرکت در گروه های خودیاری ، شرکت در جلسات گروه درمانی یا استفاده از دارویی به نام نالتروکسان که دارویی ضدمورفین است و گیرنده های مورفینی موجود در بدن فرد را کاملا مسدود می کند و به افرادی که ترک کرده اند داده می شود می تواند در حفظ پاکی بسیار موثر باشد. مسلما از این زمان به بعد خانواده ها باید رویکرد جدیدی در مقابل فرد ترک?کرده داشته باشند. اولین اولویت ما برای خانواده ها یادگیری شرایط و رفتارهای جدید است. خانواده باید بداند این امکان وجود دارد که فرد بدون آنکه خودش بخواهد دچار یادآوری دوران مصرف شود. این یادآوری در واقع یک واکنش فیزیولوژیک در بدن فرد است. مثال خیلی ساده آن هم این است که وقتی فردی در طولانی مدت به یک عامل یا ماده ای عادت می کند، بعد از مدتی که از آن عامل جدا می شود دچار علائم و شواهد مربوط به محرومیت و ترک آن ماده یا عامل می شود.

به این شکل که سیستمی در بدن وی بر اثر تماس با عوامل یادآوری کننده مصرف، وسوسه و میل به مصرف ماده را بالا می برد. درواقع می توان گفت در صددرصد افرادی که ترک پرهیز مدار دارند وسوسه، یادآوری و میل به مصرف هم از نظر جسمی و هم از نظر روانی رخ می دهد. بنابراین خانواده باید این واقعیت را بپذیرد و با روی باز از فرد بخواهد که احساسش را طی این یادآوری ها برایشان تعریف کند تا فرد، خانواده و مشاور متوجه عواملی که این یادآوری ها را ایجاد کرده است، باشند و در حذف آنها بکوشند. خانواده ها باید بدانند که نمی توانند منکر وجود چنین وسوسه هایی شوند اما قطعا می توانند به فرد در حال ترک کمک کنند تا از این وسوسه ها به سلامت عبور کند.

پردیس کلینیک

 کمک به فرد در حال ترک برای حذف عوامل وسوسه انگیز

یکی از دلایلی که در بسیاری اوقات ایجاد وسوسه می کند برخورد یا روبه روشدن با عوامل مصرف مانند محیط های مصرف گذشته، افرادی که با هم مواد مصرف می کرده اند و ابزارآلات مصرف است. خانواده ها باید ضمن پذیرش این مساله در حذف چنین عواملی بکوشند و از پزشک درمانگر اعتیاد بخواهند تا راه های برخورد فرد در حال ترک را در چنین مواقعی به آنها آموزش بدهد. در ضمن فراموش نکنید اعتیاد یک بیماری مزمن است پس امکان دارد علائم عود، لغزش و علائم ابتدایی لغزش که وسوسه است تا مدت ها وجود داشته باشد اما روز به روز با بالا رفتن مدت پاکی و یاد گرفتن تمریناتی که چگونه باید با این لغزش ها مبارزه کرد، وسوسه ها کمرنگ و کمرنگ تر می شود و فرد در برابر آنها قوی تر شده و بهتر واکنش نشان می دهد.

 خانواده ها توقع زیادی نداشته باشند

بسیاری از خانواده ها انتظار دارند که فرد بعد از دوره سم زدایی به سرعت دقیقا به عملکرد سال های قبلی که هیچ موادی مصرف نمی کرد، برسد یا بعد از دوره یک ماهه سم زدایی دقیقا عملکرد یک فرد سالم را داشته باشد. خانواده ها باید بدانند رسیدن به سلامت کامل به این سادگی ها نیست زیرا وضعیت جسمی و فیزیولوژیک فرد به علت مدت زمان مصرف و سپس قطع مصرف دچار تغییراتی می شود در نتیجه فرد نباید تحت فشار کاری و استرس های خانوادگی باشد. شادی زیاد، ناراحتی بیش از اندازه، فشارهای خانوادگی یا کاری زیاد برای جبران خسارت گذشته در دوران پس از ترک مواد مخدر می تواند برای فرد معتادی که حالا ترک کرده است، خطرناک باشد. برای روشن تر شدن موضوع یک مثال برایتان می زنم. فردی بعد از ترکش بارها و بارها دچار لغزش می شد. وقتی با خانمش صحبت کردیم متوجه شدیم که فرد بعد از دوران ترک دچار وسوسه می شود. به همین دلیل بسیار ناراحت و عصبانی شده و این را برابر با مصرف مواد می داند و حالا احساس شرم و گناه می کند.

همین احساس گناه مشکل فرد را بدتر می کرد اما اگر وی و خانواده اش بدانند که ایجاد وسوسه و میل به مصرف فرآیندی طبیعی است و امکان دارد اتفاق بیفتد اولا منتظرش خواهند بود و ثانیا یاد خواهند گرفت و تمرین خواهند کرد که در برابر وسوسه ها چگونه با فرد برخورد مناسبی داشته باشند. توصیه ای که ما به این زوج داشتیم این بود که هرگاه فرد دچار وسوسه مصرف مواد شد آن را با همسرش در میان بگذارد و در مورد آن با هم صحبت کنند و بررسی کنند که چه عاملی باعث ایجاد این وسوسه شده است تا وی بتواند جهت فکری همسرش را تغییر دهد و هر دو در حذف آن عامل بکوشند. این کار باعث آرامش فرد ترک کننده و خانواده وی خواهد شد.

گرچه به نظر میرسد همه انسان ها مسئول اعمال و سلامت خود هستند ولی در مورد وابستگی به مواد و اعتیاد مسئله اندکی پیچیده تر است بدین معنی که فرد معتاد صرفا یک مصرف کننده نیست که هر وقت خواست ماده ای را مصرف کند و هر وقت نخواست آن را کنار بگذارد.

در واقع مجموعه ای از عوامل جسمی، ذهنی، روانی، خانوادگی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و … فرد را به این سمت سوق می دهند که معمولا همه آنها در نگاه اول  مورد توجه قرار نمی گیرند و روند درمان را تحت تاثیر قرار می دهند و البته خود اعتیاد و فرد وابسته به مواد نیز بر عوامل بالا تاثیر میگذارند و خانواده و جامعه را به واکنش های خاص وادار می کند لذا اخیراً بر رفتار خانواده ونقش آنها بر ادامه اعتیاد فرد تاکید شده است و البته سوالی که اغلب پدر و مادرها وهمسران می پرسند این است که در مقابل فرد وابسته به مواد چه رفتاری نشان بدهیم که فرد مجدداً مصرف مواد را شروع نکند پاسخ به این سوال اندکی مشکل است و راهنمایی ها بستگی به شرایط فرد و خانواده اش دارد و شاید پاسخ به اینکه چه کار هایی را نباید انجام داد راحت تر باشد.

در همین مورد تعاریف  جدیدی مطرح شده است که یکی از آنها ”هم وابستگی“‌  (codependence یا  codependency) میباشد و متخصصین از آن به عنوان ”خانواده معتاد ساز“ نیز یاد می کنند.

این اصطلاح برای نشان دادن الگوهای رفتاری اعضای خانواده است که شدیداً تحت تاثیر عضو دیگری قرار می گیرند که ماده ای را مصرف می کند که یک نمونه آن می تواند این گونه باشد که پدر خانواده و برادران فرد بیمار وقتی از مصرف مواد توسط برادرشان آگاهی می یابند سر او می ریزند و او را می زنند و از خانه بیرون می کنند و طردش می کنند یا خواسته های او را برآورده نمی کنند واو احساس تبعیض می کند و در نتیجه بیشتر به مواد پناه می برد

 

اختیار دادن (Enabling)

اختیار دادن (Enabling) اولین و مورد توافق ترین مشخصه “هم وابستگی” (codependence) است که در آن اعضای خانواده فکر می کنند کمترین کنترل را روی توانمندسازی افراد برای مصرف مواد دارند و آن هم به خاطر فشار اجتماعی روی افراد حمایت گر خانواده  مثل همسر و مادر است که از اعضای دیگر خانواده حمایت می کنند یا ممکن است وابستگی های بین فردی بیمار گونه بین افراد خانواده وجود داشته باشد که یک نفر از فرد معتاد حمایت می کند .که هر دوی این رفتارها واحساس ها باعث می شود که در مقابل تغییر رفتار اعتیادی مقاومت ایجاد شود.

برای نمونه مادر یکی از معتادان را می توان مثال زد که رخت می شست تا خرج اعتیاد پسرخود را بدهد مبادا اینکه او به دزدی یا عمل خلاف دیگر کشیده شود یا خانواده ای که زن کار می کرد که مبادا شوهرش خمار شود و داد و فریاد راه بیاندازد و در آپارتمان آبروریزی شود و پدر و مادر زن بفهمند که شوهر وابستگی به مواد دارد.

خصوصیت دیگر “هم وابستگی” (codependence) این است که افراد خانواده تمایل ندارند که اعتیاد را به عنوان یک بیماری بپذیرند و اعضای خانواده آنچنان رفتار می کنند که رفتار مصرف مواد یک عمل اختیاری و خواسته است و مصرف کننده به الکل یا مواد دیگر بیش از اعضای خانواده اهمیت می دهد و این برداشت باعث می شود که آنها احساس عصبانیت، شکست یا طرد شدن کنند.

علاوه بر این احساسها، افراد خانواده احساس گناه یا افسردگی می کنند چون فرد وابسته به مواد وقتی از طرف خانواده این انتظار می بیند که باید خود را کنترل کند سعی می کند عدم کنترل خودش را در مصرف مواد انکار کند و توجهات را از مصرف خودش به سمت دیگران معطوف کند و مسئولیت این مصرف را به گردن سایر اعضاء خانواده بیاندازد و مخصوصاً به گردن کسانی می اندازند که تمایل به پذیرش این مسئولیت دارند.

انکار

خصوصیت دیگر “هم وابستگی” ، “انکار”  است:
اعضای خانواده همانند مصرف کننده ها به گونه ای رفتار می کنند که مواد مشکلات آشکاری برای آنها ایجاد کرده است و نه اینکه مصرف ماده واقعاً خود یک مشکل است واین یک نوع وارد شدن در حالت انکار است.

و به خاطر همین انکار، فرد وابسته به مواد و افراد فامیل  “هم وابسته” تمایل به پذیرش مداخله خارجی درمانی را ندارد و آن را به عنوان نیاز نمی بیند و با وجود شکست های مکرر، نیروی بیشتری را به کار می گیرند تا آرامش را حفظ کند و وقتی این تلاش اضافی با شکست مواجه می شود، آنها شکستها را بیشتر به خودشان نسبت می دهند تا به روند بیماری فرد وابسته به مواد و به خاطر همین عصبانی می شوند و اعتماد به نفسشان کاهش می یابد و افسرده می شوند.

درمانگر در جریان درمان سعی می کند این ساز و کارهای مخرب را در خانواده شناخته، به تدریج آنها را اصلاح نماید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *